سلام امروز امدم دردو دل کنم چون دلم گرفته این بغض تو گلوم اشکایی که رو گونمن خسته شدم دارم خفه می شم میدونید چقدر سخت همه عشقو احساستو به پای همه کست .کسی که حتی تو رویاهاتم باهات بوده همیشه خواستیش رویایی بدون اون نداشتی پای همه چیش واستی از همه چیت بگذری بخاطر ی لبخندش ی خوش حالیش پا رو همه احساس و خواسته های خودت بذاری چرا؟...... چون دوسش داری بیشتر از خودت خاطرش برات عزیزه اما حاصل دسترنجت و خوبیات بشه تحقیر و توهین شدن اینکه ماخزت کنه که عشقای دیگران از تو برتر اینکه با وجود این همه گذشتت بگه کم گذاشتی سخته ... اونجاست که دیگه از بغض احساس خفگی می کنی نمی تونی نفس بگشی حتی حرف بزنی از خودت ....از احساست...از غرورت...از گذشتات دفاع کنی خیلی سخت همه اینارو بشنوی فقط سکوت کنی بذاری راحت احساستو عشقتو راحت له کنه چون فقط دوسش داری چون هنوزم اون قلب لعنتیت بگه فقط اون این که هنوزم همه وجودت اونه اما از ی جایی به بد می بری از خورد شدنات خسته می شی از این که حرفا دلتو نفهم خسته می شی از ندید گرفتن تلاشات خسته می شی رفتن به موندن ترجیح میدی چون نه توانایی حرف زدن داری نه دفاع کردن از حق خودت نه نفرین کردنش چون هنوزم همه دنیاته خوشبختیش ارزوته
نظرات شما عزیزان:
?-†?êmê§ |