در این دنیا کسی یار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی غمخوار کسی نیست
حکم اعدام بود ... اعدامی لحظه ای مکث کرد و بوسه ای بر طناب دار زد ... دادستان گفت : صبر کنید آقای زندانی این چه کاریست !؟؟ زندانی خنده ای کرد و گفت : سلامتی طناب که نمیزاره زمین بیفتم ... ولی آدمها بدجور زمینم زدن ...
نظرات شما عزیزان:
?-†?êmê§ |