يادمه وقتي کنارم نبودي بهت مي گفتم اي کاش کنارم بودي
بهم ميگفتي من کنارتم ولي تو منو نميبيني
بهم ميگفتي دستام توي دستت هست
بهم ميگفتي دستات چرا اينقدر سرده؟
ميگفتي باگرماي دستم سردي دست تو از بين ميره
اون موقع خوب با اين حرفات يادم ميرفت که ازم دوري
فکر ميکردم واقعا کنارمي
ولي
الان که تو نيستي و من روي زمين تنها
واقعا احساس ميکنم که ازم دوري
واقعا احساس ميکنم که تنهام
چون ديگه نيستي که با حرفات ارومم کني
در آغوشم بگير بگذار براي آخرين بار گرمي دستت را حس كنم
و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز كنم
نگاهم كن و التماسم را در چشمانم بخوان
قلبم به پايت افتاده است نرو
لرزش دستانم و سستي قدمهايم را نظاره كن
تنها تو را مي خواهم بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم
و بگذار دوباره در آغوشت به خواب روم
نرو.....
نگذار دوباره تنها شوم....
نرو..........
نظرات شما عزیزان:
?-†?êmê§ |